جدول جو
جدول جو

معنی در کر - جستجوی لغت در جدول جو

در کر
پاشنه ی در
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکدر کردن
تصویر مکدر کردن
تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدر کردن
تصویر غدر کردن
بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، حقّه زدن، گربه شانه کردن، خدعه کردن، شید آوردن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، ترفند کردن، دستان آوردن، سالوسی کردن، غدر اندیشیدن، نیرنگ ساختن، تبندیدن، چپ رفتن، فریفتن، نارو زدن، پشت هم اندازی کردن، مکر کردن، غدر داشتن، گول زدن، کید آوردن، اورندیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از از سر به در کردن
تصویر از سر به در کردن
از سر بیرون کردن، از یاد بردن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمپز در کردن
تصویر قمپز در کردن
لاف زدن و خودستایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در کردن
تصویر در کردن
بیرون کردن، خارج کردن، شلیک کردن، داخل کردن، مخلوط کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ بَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک، واقع در 24هزارگزی شمال باختری طرخوران. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر سیلی در کردن
تصویر زیر سیلی در کردن
نادیده گرفتن به روی خود نیاوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدر کردن
تصویر غدر کردن
بیوفایی کردن، خیانت کردن، فریب دادن، مکر کردن حیله ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربال در کردن
تصویر غربال در کردن
گربال زدن بوجار کردن غربال زدن بوجار کردن غربال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادر کردن
تصویر صادر کردن
بیرون دادن برون فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراب در کردن
تصویر شراب در کردن
ریختن می در پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا بروتی در کردن
تصویر لا بروتی در کردن
واکنش نشان ندادن، لا سبیلی در کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش کرده جلو انداخته: او چو خاشاک سایه پرورده سیلش از کوه پیش در کرده. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدر کردن
تصویر مقدر کردن
بختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسم در کردن
تصویر اسم در کردن
به نام شدن بلند آوازه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدر کردن
تصویر قدر کردن
یا قدر کردن جنگ (کشتی) برابر کردن در جنگ (کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کردن خارج کردن، یا در کردن تیر (گلوله) پرتاب کردن تیر (گلوله)، گنجانیدن داخل کردن (از اضداد)، کم کردن حط کردن موضوع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکدر کردن
تصویر مکدر کردن
تیره کردن، دلگران کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدر کردن
تصویر هدر کردن
بهدردادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در گر
تصویر در گر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان صادر کردن
تصویر فرمان صادر کردن
فرمان فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در کردن
تصویر در کردن
((دَ کَ دَ))
بیرون کردن، گنجانیدن، داخل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در کردن
تصویر در کردن
((~. کَ دَ))
مخلوط کردن، آشفته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکدر کردن
تصویر مکدر کردن
((~. کَ دَ))
تیره کردن، افسرده کردن، غمگین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در کل
تصویر در کل
روی هم رفته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پودر کردن
تصویر پودر کردن
Powder
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصادر کردن
تصویر تصادر کردن
Confiscate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کلون درهای قدیمی چوبی که در میان دو لنگه ی در جهت قفل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کلون درهای قدیمی، چوبی که میان دو لنگه ی در و جهت قفل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع پرتاسی در حوزه ی لفور واقع در سوادکوه، صدای خنده، صدایی که از کشیدن قلیان ایجاد شود، صدای مار
فرهنگ گویش مازندرانی
برنده، رباینده، قاطع، کسی که کاری را به راحتی به پایان
فرهنگ گویش مازندرانی
بافه های گندم و جوی چیده شده بر روی درخت یا نپار
فرهنگ گویش مازندرانی
صخره ی بزرگی در یکی از مراتع کجور که شبیه دیوی است که سوار
فرهنگ گویش مازندرانی